تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

تیارا گلی

یلدا مبارک

يلدا يعني يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت يلدايتان مبارک.     عزیز دلم قرار بود امشب برات تولد کوچکی بگیرم .برات کیک بگیرم .همه دورهم هستند چند تا عکس ازت بگیرم که متاسفانه مریض شدی .اشکال نداره انشاءاله تو بهتر بشی بعدش برات این کار را میکنم. این عکس هم درست کردم که چند تا از روش چاپ کنم و امشب بدم به مهمونها . ...
30 آذر 1390

آنفولانزای لعنتی

سلام عزیز دلم .الهی مامان فدات بشه که امروز 4 روزه که تب شدید داری و قطع نمیشه .یکشنبه شب تب داشتی بهت تب بر دادم و به هوای اینکه تب واکسن یکسالگیت هست و خوب میشی اما اصلا تبت پایین نیومد وبیقرار بودی نیمه شب با بابایی بردیمت دکتر وگفت التهاب گلو داری و دارو داد اما لحظه به لحظه حالت بدتر میشد و بیحالتر .دیروز صبح دوباره بردمت دکتر وگفت آنفولانزا گرفتی و عفونت گلوت شدیده .الهی دردت به جونم تا دیشب که اصلا چشم باز نمیکردی وبیحال بودی اما از دیشب یک کم تبت پایین اومده و اون چشمای نازتو باز کردی .از بس پا به پات اشک ریختم وگفتم دردت به جونم خودم هم مریض شدم  و حالم خوب نیست اما آرزومه تو خوب بشی عزیزم من تحمل میکنم. الهی قربونت برم از رو...
30 آذر 1390

عکسهای آتلیه - 1 سالگی

عزیز دلم دیروز رفتم عکسهای آتلیه را گرفتم .زیاد خوشم نیومد .آخه عزیزم تو پستهای قبلی گفته بودم که بد قلق بودی روز عکس گرفتن اما کار آتلیه هم دوست نداشتم مثلا اولین آتلیه تخصصی کودک در اصفهان بود .خیلی دلگیر شدم اما به قول بابایی اشکال نداره چند وقت دیگه میبریمت یک آتلیه دیگه وازت عکس های خوشکل میگیریم .انشاءاله که تو همیشه سلامت وشاد باشی که این از همه چی مهمتره عروسکم.       ...
27 آذر 1390

واکسن یکسالگی

عزیز دلم دیروز 20 آذر 90 واکسن یکسالگیتو زدی .خیلی دخمل خوبی بودی .فقط یک کم گریه کردی ،بعدش هم اومدیم خونه دیگه یادت رفت .من هم مرخصی گرفتم وتموم روز پیشت بودم .البته گفتند واکسن یکسالگی که اسمش MMR  است تب و درد نداره وممکنه 6 روز دیگه تب کنی عزیزم .انشاءاله که تو تب نکنی. الهی من فدای اون روی ماهت بشم .دیروز یک کار جدید یاد گرفتی ...وقتی بابا خواب بود وخروپف میکرد .تو هم اداشو در می آوردی .حالا میگم بابایی چیکار میکنه تو هم با یک ادای خاصی میگی خر  خر  خر. ...
21 آذر 1390

دخمل کتابخوان من

الهی قربونت برم که عاشق کتابی عزیز دلم .وقتی کتاب میبینی میدی دستم و با یک لحن خاصی میگی خون یعنی بخون .باید عکسها را برات توضیح بدم اگه بصورت شعر برات بخونم جیغ میزنی . این هم چند تا عکس از کتاب خوندنت   این عکست هم بعد از کتاب خوندنت گرفتم عزیزم ...
19 آذر 1390

تیارا بد اخلاق و رفتن به آتلیه..............

تیارا جونم 2 روز پیش بردمت آتلیه ازت عکس بگیر م .اما ا ینقدر بد اخلاق بودی که همه عکسات شد با اخم .هر چی النا و بابایی سعی کردند بخندی نشد. قرار شد فقط 3 تا از اون عکسهاتو که اصلا هم به دلم نیست را برات چاپ کنیم تا سر فرصت هر موقع جنابعالی حوصله داشتید ببرمت عکس ها خوشکل بگیری. البته دخمل گلم حق داشتی آخه ششمین مرواریدت داشت بیرون میزد و تو بیقرار بودی .اشکال نداره این هم شد یک تجربه وخاطره . دوست دارم عزیزم حتی با اون اخمای خوشکلت. ...
19 آذر 1390

تولدت مبارک

بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخك ميگن كهنه نمي شه تولدت مبارك تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاكت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه كيك خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يكي به نيت تو يكي از طرف من الهي كه هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شكفتي با يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي ببين تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستي و چشمات بهونه س واسه خوندن همين شعر و ترانه تو دنياي ما زندس واسه تولد تو بايد دنيا رو...
16 آذر 1390

یکسالگی

چه لطيف است حس آغازي دوباره، و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس... و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن! و چه اندازه شيرين است امروز... روز ميلاد... روز تو! روزي كه تو آغاز شدي! تولدت مبارك عروسک قشنگم       عروسک قشنگ من سلام امروز یکساله شدی.الان که دارم به پارسال مثل امروز فکر میکنم .اشک توی چشمام جمع میشه باورم نمیشه یکسال گذشت .عروسک قشنگم این یکسال که خانه ما باوجود تو نورانی شد به سرعت برق وباد گذشت .الان که به این یکسال فکر میکنم باورم نمیشه یکسال شیرین وتکرارنشدنی گذشت .یکسال گذشت وتوی این مدت با هر شادی تو شاد میشدم وبا هر ناراحتی ات اشک ریختم و معنای و...
16 آذر 1390

اول محرم..........وباز هم تشکر از خدا

خداوندا گل زیبایم را به دستان پر مهر تو میسپارم تا بهتر از من آنگونه که شایسته وجود شکننده اش است از او نگهداری کنی... و من را وسیله ای قرار دهی تا بتوانم دخترکم را از گزند بلاهای کوچک و بزرگی که در انتظارش هست در امان دارم...   تیارا جونم با تمامی وجودم دوستت دارم . دختر قشنگم کودکانه هایت را با تمام وجود سراسر عشقم می ستایم و لذت کودکیهایت را در دفترچه خاطرات ذهنم به یادگار نگه میدارم تا هیچ گاه  بی آلایشی بچگی هایت را از خاطر نبرم. تیارا قشنگم  الهی قربونت برم .امروز اول محرمه وتو پارسال 1 محرم به دنیا اومدی .امروز دقیقا حال وهوای اون روز را دارم که صبح با یک سوز وگداز وحال عجیبی...
9 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد